سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نغمه
  •   درخت اسم خدارا زمزمه می کرد
  • درخت سیب زیادی پیر شده بود.خسته بود.می خواست بمیرد اما اجازه ی خدا لازم

    بود.درخت رو به خدا کردوگفت:"همه ی عمر اسم شیرینت را بخشیدم اسمی که طعم

    زندگی را یاد آدم هامی داد.حس می کنم ماموریتم دیگر تمام شده بگذار زودتر به تو

    برسم."

    خدا گفت:"عزیز سبزم!تنها به قدر یک سیب دیگر صبر کن.آخرین سیب ات سهم

    کودکی است که دندانهایش هنوز جوانه نزده این آخرین هدیه را هم ببخش.صبر کن تا

    لبخندش را ببینی." 

    ودرخت سیب یک سال دیگر هم زنده ماند.برای دیدن آخرین لبخند ووقتی که کودک  

    آخرین سیب رااز شاخه چید خدا لبخند زد ودرخت آرام در آغوش خدا جان داد.



  • نویسنده: الهام(یکشنبه 86/11/7 ساعت 10:0 عصر)

  • نظرات دیگران ( )


  •   لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • پیرمرد
    [عناوین آرشیوشده]
  •    RSS 

  •   خانه

  •   شناسنامه

  •   پست الکترونیک

  •  پارسی بلاگ



  • کل بازدید : 9541
    بازدید امروز : 0
    بازدید دیروز : 1
  •   مطالب بایگانی شده

  • زمستان 1386

  •   درباره من

  • نغمه
    الهام
    تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست ... تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست ... تنهایی را دوست دام زیرا تجربه کردم ... تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست .. . تنهایی را دوست دارم زیرا.... در کلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست و انتظار کشیدنم را پنهان خواهم کرد...

  •   لوگوی وبلاگ من

  • نغمه

  •   اشتراک در خبرنامه
  •  

  •   اوقات شرعی
  • اوقات شرعی